اسارت


سلام دوستان

دو شب پیش منزل دوست عزیزم آقای بهزاد همایونی مهمان بودم به او گفتم از جهاتی شرایط من در بند تنبیهیِ زندان کاشان سخت‌تر از شرایط شما در اسارتگاه عراقی‌ها بود. پرسید از چه جهاتی؟!

گفتم شما روزها می‌رفتید در یک هواخوری بزرگ قدم می‌زدید ولی در بندی که من بودم یک هواخوری خیلی کوچک داشت.

مهمتر اینکه شما بی‌واسطه آسمان را می‌دیدید و این برای من مقدور نبود. چون سقف همان هواخوری کوچکِ ما را هم، با چند لایه توریِ فلزی و شیروانی پوشانیده بودند.

الان که دارم می‌نویسم فکر می‌کنم آنها تلویزیون داشتند ما نداشتیم. من حتی در طول این مدت شکل و شمایل یک تلویزیون خاموش را هم ندیدم.

آنها اغلب قلم و کاغذ داشتند ما نداشتیم. ندرتاً آن‌هم فقط برای نوشتن یک تقاضای رسمی، خودکار به همراه یک برگ کاغذ در اختیار من قرار می‌دادند و دوباره بعد از دقایقی آنها را پس می‌گرفتند.

هم‌بندهای آنها در اسارت، هم‌فکران آنها بودند ولی من اگر گاهی مثلاً سه نفر یا پنج نفر هم‌بند داشتم، کسانی بودند که به علت تخلف در زندان، مانند درگیری یا خرید و فروش مواد مخدر و قرص‌های ممنوعه یا حمله به زندانبان، آنها را برای مدت دو یا سه هفته به بند کوچک تنبیهی که فاقد هرگونه امکانات بود، منتقل می‌کردند و بعد از پایان دوره‌ی تنبیه، به بند عمومی بازمی‌گشتند.

روزی که قرار بود به بند عمومی بازگردند چنان خوشحال بودند، انگار که از زندان آزاد می‌شوند!!

من این‌بار از مدتِ ۱۵۷ روزی که در بازداشت بودم فقط هجده روز در بند عموم بودم و بقیه‌ی آن را در همین بند تنبیهی به سر بردم.

علت انتقال من از بند عموم به بند تنبیهی، نوشتن نامه‌ی بیست و هشتم به رهبری از داخل زندان بود.

دوستان عزیز

امروز که برای شما می‌نویسم مصادف است با اربعین امام حسین (ع).

روزی است که اسرای مظلوم کربلا آزاد شده‌اند و برای عزاداری به سرزمین غم‌بار کربلا آمده‌اند ولی اسرای ما هنوز دربندند.

بانوی صبر و صلابت، نرگس محمدی هنوز دربند است. عبدالفتاح سلطانی هنوز دربند است و بسیاری دیگر از زنان و مردانی که قلم از بیان مظلومیت آنها عاجز است. بیاییم دعا کنیم هیچ انسان آزاده‌ای و هیچ انسان بی‌گناهی در جهان، هرگز در غل و زنجیر نباشد.

آمین یا رب‌العالمین

محمد مهدوی فر

تخریبچی و غواص دفاع مقدس

هجدهم آبان ۹۶

پیمایش به بالا