نامه‌ی سی و ششم محمد مهدوی فر به رهبری از داخل زندان


محضر مبارک آیت‌الله خامنه‌ای رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران

پس از سلام و عرض احترام

چندی پیش سحرگاهان که برای نماز صبح بیدار شدم، از یکی از تخت‌ها صدای ناله و فریاد می‌آمد. شنیدنِ صدای ناله زندانیان در خواب برای من تازگی نداشت. از میان تخت‌های سه طبقه، منشأ صدا را یافتم. او پسر جوانی بود هم‌نام خودم.

می‌دانستم خواب‌های وحشتناک می‌بیند. بیدارش کردم تا هم او را از دست کابوس نجات دهم و هم بچه‌های اتاق از ناله‌های او مضطرب و بی‌خواب نشوند.

محمد که می‌دانستم جرمش قتل است از اینکه او را بیدار کرده بودم، از من تشکر کرد. گفت داشتم خواب می‌دیدم که مرا برای اجرای حکم اعدام می‌بردند. از او نپرسیدم تا به حال چند بار این کابوس را دیده است.

رهبر عزیز، چند روزی است کنجکاو شده‌ام تا بدانم آیا شما نیز مانند این دوستِ هم‌بندی من، تجربه‌ای یا تجربه‌هایی از کابوس‌های شبانه دارید؟

آیا شما نیز در هنگام خواب در معرض کابوس‌های ترسناک قرار می‌گیرید و دچار ترس و تشویش می‌شوید؟

اصولا شخصی در مقام و موقعیت شما با دیدن چه صحنه‌هایی در خواب دچار وحشت می‌شود؟

من فکر می‌کنم بیشترین چیزی که می‌تواند یک رهبر در جایگاه شما را دچار کابوس کند، تظاهراتِ گسترده مردم علیه شماست.

من بر این عقیده‌ام کسانی که در بیداری دغدغه‌های سهمگین دارند در خواب نمی‌توانند از کابوس‌های آزاردهنده در امان باشند.

بی‌خود نیست که حضرت‌عالی به سپاه و بسیج و نیروهای انتظامی و وزارت اطلاعات دستور فرموده‌اید که هرگونه تجمعی را در هر کجای کشور، به شدیدترین نحو ممکن سرکوب و آن را در نطفه خفه کنند، هرچند اصل ۲۷ قانون اساسی، تظاهرات و تجمعاتِ اعتراضی مردم را مجاز دانسته باشد.

بی‌خود نیست که ترتیب‌دهندگان و شرکت‌کنندگان در تجمعات صنفی و سیاسی را دستگیر می‌کنید و به اشد مجازات می‌رسانید و در این‌باره با هیچ‌کس و با هیچ گروهی شوخی ندارید.

به راستی برای ما که یک ملت الهی و ولایی هستیم، قانون اساسی مهم‌تر است یا آرامش رهبری؟

معلوم است که آرامش رهبری برای ما مهم‌تر است، این چه سؤالی است که من می‌پرسم؟!

بدیهی است یک رهبر مدیر و مدبر که در شرایط حساس کنونی همچون ناخدایی آگاه، کشتی انقلاب را از طوفان حوادث عبور می‌دهد، برای ادامه زندگی خویش به آرامش و آسودگی خاطر نیاز دارد.

اگر قرار باشد به تجمعات هر چند اندکِ مردم به دیده اغماض بنگریم، در چشم برهم زدنی این تجمعات به سیلی خروشان از جمعیت بدل می‌شود و همین سیل جمعیت، راه بیت رهبری را در پیش می‌گیرد و ممکن است ما در موقعیتی قرار بگیریم که مجبور باشیم در خیابان‌های اطرافِ بیت رهبری، از کشته پشته بسازیم.

معمولا در اینگونه تجمعات، در ابتدا شعارها و مطالباتِ مردم شکلی مسالمت‌آمیز دارد ولی در ادامه، کار به جایی می‌رسد که مردم می‌خواهند بدانند چرا یک آدم معمولی که در انتخاب او هیچ نقشی نداشته و ندارند، به صورت همیشگی و مادام‌العمر بر جان و مال و نوامیس آنها مسلط شده است و در این‌باره و درباره هیچ موضوعی، خودش را به هیچ‌کس پاسخگو نمی‌داند؛ به عنوان مثال دو مرد و یک زن را که در آستانه ۸۰ سالگی هستند، از حدود ۱۰ سال پیش تاکنون بدون رعایت آیین دادرسی و بدون رعایت حقوق شهروندی و بدون هیچ‌گونه محاکمه‌ای، در حبس و حصر قرار داده و قوانین مملکت را که ۸۰ میلیون ایرانی، خود را ملزم به رعایت آن می‌دانند، او به هیچ انگاشته است!

اصلا بعید نیست که همین جمعیتِ اعتراض کننده، اگر دستشان به شما برسد، شخصیت و سن و سال و احترام شما را نادیده بگیرند و فریاد برآورند که ای رهبر مادام‌العمر، هیچ می‌دانی به رغم تبلیغاتی که از طریق صداوسیما به راه انداخته‌ای، فقر و فلاکت و فساد و اعتیاد و تبعیض و بی‌عدالتی و خفقان و تحریم و بی‌ارزش شدن پول ملی و گسترش دشمنی با دولت‌ها و ملت‌ها، محصول ۳۰ سال رهبری و حاکمیت مطلق شما بر این سرزمین بوده است؟

ای رهبر‌ عزیز اگر موضوع را ساده بگیریم، من اطمینان دارم که این مردم در ادامه اعتراضاتِ خود، خواستار استعفا و کناره‌گیری شما از قدرت خواهند شد و در پی آن، به کمتر از محاکمه شما رضایت نخواهند داد. این مردم را من می‌شناسم. من با این مردم زندگی می‌کنم. اگر سرداران سپاه و کارشناسان اطلاعاتی غیر از این به شما گفته باشند، اطلاعات غلط به شما منتقل کرده‌اند و در این‌باره خود را مدیون شما کرده‌اند.

رهبر عزیز من نیز بر این عقیده‌ام، همین روشی که حضرت‌عالی در سرکوب اعتراضات و اجتماعات مردم در پیش گرفته‌اید، تنها راه ممکن برای ادامه رهبری و حیات طیبه شماست.

ارادتمند شما محمد مهدوی‌فر

تخریب‌چی و غواص جنگ ایران و عراق

زندان مرکزی اصفهان

۱۹ دی‌ماه ۹۷

پیمایش به بالا