شعر « الفبا » (۱۳۹۳)


آ مثل آزادی ، بر ما شد ارزانی



آ مثل آب و برق شد مفت و مجانی

ب مثل یک باتوم در دست مردی شوم

روزی که می بارد ، بر ملتی مظلوم

پ پول ایرانی ، خاکش به سر گشته!

در خواب می‌دیدم شاهی که برگشته

ت چون تجاوزگر در داخل زندان

دیگر نمی گویم ، از دختر ایران

ث ثبت دوران شد ، افعال زشت ما

نفرین و لعنت بر ، محصولِ کشت ما

ج جنتی زنده ، پویا و پاینده

ج جنتی جوک شد اسباب هر خنده

چ چاه نفت ما پولش کجا رفته؟

پول زبان بسته ، آخر چرا رفته؟

ح چون حجاب زن از کودکی تا گور

یا با زبان خوش ، یا با زبان زور

خ مثل خلخالی ، آدمکشی عالی

با این همه جانی، جایش ولی خالی

د اول داعش ، محصول نادانی

خیلی شبیه ماست او در مسلمانی

ذ اول ذلت ، بیچاره این ملت

با این همه معتاد کو عامل و علت

ر اول رهبر ، ر آخر رهبر

ما جملگی یک تن او جمله بر ما سر

ز مثل زن مثلِ ، زن‌های معمولی

گفتم چرا؟ می‌گفت از درد بی پولی

ژ ژنده پوش شهر ، یک کودک کار است

این طفلک معصوم کارش به اجبار است

س سایه ستار ، با عشق می‌رقصید

روزی بهشتی شد ، زیر کتک خندید

ش مثل یک شیاد بی‌رحم و بد رفتار

رحمت هزاران بار ، بر کرکس و کفتار

ص صورت ناهید، زیباتر از خورشید

اما اسیدِ جهل ، او را ز هم پاشید

ض ضجه‌ی انسان بر آسمان می‌رفت

شهریورِ ژاله، مردادِ شصت و هفت

ط چون طناب دار ، بالا و پر باریم

ما رتبه‌ی اول ، را در جهان داریم

ظ ظاهرش مثلِ ، پیغمبر خاتم

بویی نبرده او ، از خلقت آدم

ع عین عمامه دور سر طاغوت

فرجام هر طاغوت آخر شود تابوت

غ غزّه را باید ، از پول ایران ساخت

با پول نفت ما ، هر دفعه باید باخت

ف فتنه‌گر یاغی مطرود و بی‌ایمان

هشتاد و هشت درصد از مردم ایران

ق مثل هر قتلی که جیره‌ای باشد

چون دانه‌ی تسبیح زنجیره‌ای باشد

ک مثل کهریزک یک جای وحشتناک

چندین جوان پاک برده به زیر خاک

گ مثل گورستان “کز خاوران خیزد

فریاد انسانهاست کز نای جان خیزد”

ل مثل لبنانی ، ارجح به ایرانی

این سفره پر بود از ، شب‌های بی‌نانی

م مثل یک مسئول، مسئول پاسخگو

پاسخ نمی گوید بر هر که الا هو

ن اول نعلین، ن آخر نعلین

هر فتنه هرجا شد زیر سر نعلین

و اولِ والی ، والی ولایت داشت

هرکس هرآنچه کاشت او مطلقاً برداشت

ه هسته‌ای گشته یک ملت خسته

با اندکی نرمش، او هسته را بسته

ی یحتمل فردا شاعر غمین باشد

یا در رجایی شهر یا در اوین باشد

پیمایش به بالا