◀
زنی گفته به دهقان فداکار
شباهت بین من با توست بسیار
◀
لباس از تن در آوردیم هر دو
نبود این کار جز از روی اجبار
◀
نجات دیگران منظور ما بود
و آنها بی خبر بودند از کار
◀
زمانی تن فروشی پیشه ام شد
که فرزندم گرسنه بود و بیمار
◀
به دست تو لباس کهنه میسوخت
به دست من شرف، در پای دینار
◀
مرا بردند و هی کردند ارشاد
تو را خواندند دهقانِ فداکار