🔵
سلام آقای مهدویفر
اون بسیجی که ماه گذشته وارد خونهش شدن و آلتش را بریدن دوست منه. البته قبلا دوست بودیم. توی یک محل زندگی میکردیم. دبیرستان هم توی یک مدرسه بودیم. بچهی خیلی خوب و سادهایه، واقعا میگم بیشیله پیلهست.
دیروز هم در دیدار با رهبری حضور داشته. فرمانده بسیج قم از رهبری خواسته از او یک دلجویی بکنه ولی رهبری توجهی بهش نکرده
انگار بنیاد شهید هم مراجعه کرده بوده برای تشکیل پرونده و جانبازی، اونجام کارش درست نشده و قبول نمیکنن
ریشهی همهی این بیتوجهیها و کممحلیها بر میگرده به حرفی که با حالت بیماری توی بیمارستان شهید بهشتی قم در مصاحبه با سیمای قم گفته و نباید میگفته و هیچ منظوری هم نداشته.
به خبرنگار گفته بوده من تا پای جان پای رهبرم هستم. من اگرچه لیاقت نداشتم جانم را در راه رهبرم فدا کنم ولی خوشحالم که یکی از اعضای بدنم را تقدیم رهبرم کردم.
بعضیها که ذهنشون منحرفه، از این حرف برداشت خوبی نکردن.
دیشب که رفته بودم محلهی قدیم پدریمون اونجا دیدمش. احوالش را پرسیدم. بهش گفتم هنوزم ماموریت میری گفت نه، دیگه نمیتونم.
مقداری با من درد دل کرد. از اینکه مردم چه نگاهی نسبت بهش دارن و مسئولین هم هیچ توجهی به مشکلاش نمیکنن!
آخر سر موقع خداحافظی گفت من از هیچکس هیچ انتظاری ندارم. منم خدایی دارم. گفت چرا باید برم از بندهی خدا خواهش و تمنا کنم؟!
من آلتم را در راه خدا دادم.