کدورت


سال ۱۳۹۸ ، همسر و فرزندان من هر ماه بیست دقیقه فرصت داشتند در حضور مسئول حفاظت زندان با من ملاقات کنند. این ملاقات‌ها مشروط بود به اینکه هیچ‌گونه خبر و سخن سیاسی بین من و اعضای خانواده رد و بدل نشود و دیدارها منحصر باشد به احوالپرسی و گفتگوهای روزمره

برای این ملاقات‌ها مرا از سلول بیرون می‌آوردند و دوباره به سلول بر می‌گرداندند.

از این ملاقات تا ملاقات بعدی نه من از خانواده خبری داشتم نه خانواده از من، چون از حق تلفن محروم بودم.

در سلول، حقِ داشتنِ کاغذ و خودکار نداشتم. یک بار به کمک زندانیان به صورت مخفیانه به خودکار و کاغذ دسترسی پیدا کردم و نامه‌ی سی و هشتم به رهبری را در گوشه‌ای از سلول که در زاویه‌ی دید دوربین‌ها نبود، نوشتم.

(اگر مایل باشید می‌توانید، نامه سی و هشتم مرا به رهبری در پست قبلیِ بخوانید.)

همسرِ من، ماهی یک‌بار برای گرفتن اجازه‌ی ملاقات، به دادگستری آران و بیدگل می‌رفت از قاضی پرونده نامه‌ای می‌گرفت و نامه را تحویل حفاظت زندان می‌داد.

یک روز موقع دریافت نامه‌ی ملاقات، قاضی به همسرم گفته بود، وقتی که به ملاقات آقای مهدوی‌فر رفتی به او بگو قاضی گفت به ازای هر نامه‌ای که از داخل سلول به خارج زندان منتقل کنی، دو سال به حبس‌ات اضافه خواهم کرد.

به همسرم گفتم برو به قاضی بگو من پیغام تو را به آقای مهدوی‌فر رساندم. ایشان به شما سلام رساند و گفت به قاضی بگو در این پرونده اگر کمتر از ۱۷ سال به من حبس بدهی بین من و تو کدورت ایجاد خواهد شد.

پیمایش به بالا